علوم انسانی و برنامهریزی توسعه جنبههای جامعه و فرهنگ بشری، از جمله پرسشهای اساسی که توسط انسانها پرسیده میشوند را مطالعه میکند. در دوران رنسانس، اصطلاح «علوم انسانی» به مطالعه ادبیات و زبان کلاسیک اشاره داشت.
در مقابل مطالعه دین یا «الوهیت». مطالعه علوم انسانی بخش کلیدی برنامه درسی سکولار در دانشگاهها در آن زمان بود. امروزه علوم انسانی بیشتر به عنوان هر رشته تحصیلی خارج از علوم طبیعی، علوم اجتماعی، علوم رسمی (مانند ریاضیات) و علوم کاربردی (یا آموزش حرفهای) تعریف می شود. علوم انسانی از روشهایی استفاده میکنند که عمدتاً انتقادی یا نظری هستند و دارای یک عنصر تاریخی قابل توجه هستند که بدین طریق از رویکردهای عمدتاً تجربی علوم طبیعی متمایز میشوند.
درباره کتاب
از متن پشتجلد کتاب علوم انسانی و برنامهریزی توسعه:
در این دفتر، در هیچجا از علوم انسانی و اجتماعی دفاع نشده است. من از دانشمندان علوم اجتماعی در کشور (و نه از علمشان) دفاع کردهام؛ ولی ظاهراً آنها نیازی به این دفاع نداشتهاند و ندارند. علوم اجتماعی در جهان توسعهنیافته و روبهتوسعه، اصلاً نمیتواند از خود دفاع کند.
زیرا روگرفت علم است و چنین علمی نیروی تصرف و تغییر ندارد؛ اما میتواند فرهنگهای غیرغربی را از اثر بیندازد. روگرفت علم، علمی است که در عالم زندگی مردمان ریشه نکرده است. این علم بهجای اینکه فهم و زبان را جان و نشاط بخشد، آن را ضعیف و پریشان میکند و فهم و درک ضعیف و زبان نارسا، برخلاف انتظار، صورتبخش و کارساز نیست.
دانشمندان علوم اجتماعی در طلب علمی که بیشترین اثرش ایجاد تغییر در فهم مردمان و احیاناً ایجاد آشوب در آن است، نبودهاند. آنها علمی را طلب کردهاند که با آن، بعضی بحرانهای غرب و جهان متجدد درمان شده است و شاید دریافتهاند که گسترش تجدد در جهان، که معمولاً به توسعۀ اجتماعی و اقتصادی و توسعۀ پایدار تعبیر میشود، بدون علوم انسانی و اجتماعی امکان ندارد. اما بهرهای که ما از علوم انسانی و اجتماعی بردهایم و صورتی که این علوم در جهان توسعهنیافته پیدا کردهاند، امر دیگری است که به قصد و نیت دانشمندان ربطی ندارد.
درباره نویسنده
رضا داوری اردکانی، متولد ۱۳۱۲، فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران است. داوری اردکانی از بدو تأسیس فرهنگستان علوم (۱۳۶۸) عضو پیوسته فرهنگستان علوم است و از سال ۱۳۷۷، ریاست این فرهنگستان را بر عهده دارد.
او از چهرههای شاخص در حوزه نظریهپردازی فرهنگی و اندیشه فلسفی به شمار میآید. او همچنین عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی علمی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی است. داوری اردکانی همچنین از اعضای هیئت مؤسس انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران است و در حال حاضر یکی از اعضای هیئت مدیره این انجمن نیز میباشد. او از چهرههای ماندگار جمهوری اسلامی است.
او از متفکران بحثبرانگیز سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران بودهاست و گاه به عنوان «فیلسوف جمهوری اسلامی» از او یاد میشود. او یک طرف جدال معروف هایدگری ـ پوپری در ایران دهه ۷۰ بود؛ چنانکه پوپریهایی چون عبدالکریم سروش او را به دشمنی با آزادی و دفاع از خشونت متهم میکردند؛ در حالی که او با رد این اتهامات، پوپر را اندیشمند بزرگی نمیدانست و پوپریها را به دلیل ترویج اندیشههای لیبرالی در ضدیت با انقلاب اسلامی سرزنش میکرد.
سایر کتب
از دیگر آثار رضا داوری اردکانی میتوان به این عناوین اشاره نمود:
- شاعران در زمانه عسرت (۱۳۵۰)؛
- فارابی، فیلسوف فرهنگ (۱۳۵۴)؛
- فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی (۱۳۵۴)؛
- تمدن و تفکر غربی (۱۳۵۵)؛
- وضع کنونی تفکر در ایران (۱۳۵۷)؛
- فلسفه چیست؟ (۱۳۵۹)؛
- فلسفه در دام ایدئولوژی (۱۳۷۳)؛
- درباره غرب (۱۳۷۹)؛
- درباره علم (۱۳۷۹)؛
- فلسفه، سیاست و خشونت (۱۳۸۵)؛
- انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم (۱۳۸۷)؛
- نگاهی دیگر به تاریخ فلسفه اسلامی (۱۳۸۷)؛
- ما و تاریخ فلسفه اسلامی (۱۳۸۹)؛
- گاه خرد (۱۳۹۵).