کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

کاش وقتی بیست‌ ساله بودم، می‌دانستم بر این ایده تأکید دارند که با بیرون کشیدن خود از منطقه‌ی آسایش، تمایل به شکست دادن، داشتن بی‌توجهی مثبت به امر غیرممکن و استفاده از هر فرصتی برای افسانه‌ای شدن، فرصت‌های بی‌حدوحصری به دست می‌آیند.

بله، این اقدامات زندگی شما را متلاطم می‌سازند و شما را از توازن درمی‌آورند؛ اما همچنین شما را به جایگاهی می‌رسانند که حتی نمی‌توانستید تصور کنید و بینشی به شما می‌دهند که از طریق آن می‌توانید مشکلات را به چشم فرصت‌ها ببینید. از همه مهم‌تر، آن‌ها باعث رشد اعتمادبه‌نفس شما می‌شوند که مشکلات را می‌توان حل کرد.

کتاب کاش وقتی بیست‌ساله بودم می‌دانستم خواننده‌هایش در سراسر دنیا را به تجسم دوباره‌ی آینده‌شان تشویق می‌کند. این نسخه بازبینی‌شده و به‌روزشده حاوی مطالب تازه‌ای است.

تحول‌های بزرگ زندگی از جمله ترک محیط امن مدرسه یا آغاز کسب‌وکاری جدید ممکن است بسیار دلهره‌آور باشد. روبه‌رویی با سد تصمیمات و آگاهی از این‌که کسی نمی‌تواند به‌تان بگوید که آیا تصمیم درستی می‌گیرید یا نه، ترسناک است. هیچ مسیر خط‌کشی‌شده یا دستورالعمل مشخصی برای موفقیت وجود ندارد. حتی پی‌بردن به این‌که چه موقع و از چه جایی شروع کنید، ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

درباره کتاب

کتاب کاش وقتی بیست‌ ساله بودم، می‌دانستم (What I Wish I Knew When I Was 20) نوشته تینا سیلیگ، مجموعه‌ای از درس‌ها و بینش‌هایی درباره خلاقیت، ریسک‌پذیری، و موفقیت شخصی و حرفه‌ای است.

این کتاب با تأکید بر ذهنیت کارآفرینی و استفاده از فرصت‌ها، مخاطبان را به چالش می‌کشد تا فراتر از محدودیت‌ها و هنجارهای رایج فکر کنند و زندگی‌شان را به شکلی خلاقانه‌تر و هدفمندتر مدیریت نمایند.

یکی از درس‌های کلیدی این کتاب، بازتعریف شکست است. سیلیگ شکست را بخشی از مسیر موفقیت می‌داند و بر اهمیت یادگیری از اشتباهات تأکید دارد. او پیشنهاد می‌کند که افراد به جای ترس از شکست، از آن به‌عنوان فرصتی برای رشد و یادگیری استفاده کنند.

درس دیگر کتاب، انعطاف‌پذیری در برابر قوانین و فرضیات است؛ سیلیگ خوانندگان را تشویق می‌کند تا به جای پذیرش محدودیت‌های ظاهری، خلاقانه‌ترین و غیرمنتظره‌ترین راه‌حل‌ها را جستجو کنند.

یکی از تمرین‌های معروف او به دانشجویان این است که با ۵ دلار و دو ساعت زمان، بیشترین پول ممکن را به دست آورند؛ این تمرین نشان می‌دهد که خلاقیت و دیدگاه‌های متفاوت می‌توانند نتایج چشمگیری ایجاد کنند.

در بخش‌های دیگر، سیلیگ به اهمیت داشتن چشم‌اندازهای متنوع و استفاده از دیدگاه‌های دیگران برای نوآوری اشاره می‌کند. او همچنین زندگی را به‌عنوان مجموعه‌ای از آزمایش‌ها توصیف می‌کند، جایی که هر تلاش می‌تواند منجر به یادگیری و کشف ایده‌های جدید شود.

پیام نهایی او این است که افراد باید مالک مسیر زندگی‌شان باشند و خودشان دست به اقدام بزنند، چرا که هیچ‌کس قرار نیست موفقیت را به آن‌ها هدیه دهد.

درباره نویسنده

تینا سیلیگ (Tina Seelig)، استاد مدیریت علوم و مهندسی در دانشگاه استنفورد و مدیر اجرایی برنامه سرمایه‌گذاری فناوری استنفورد (Stanford Technology Ventures Program – STVP) است.

او در حوزه نوآوری و خلاقیت فعالیت گسترده‌ای دارد و دوره‌هایی را در «دیزاین اسکول» (d.school) استنفورد در زمینه خلاقیت و نوآوری تدریس می‌کند. سیلیگ مدرک دکتری خود را در رشته علوم اعصاب از دانشگاه استنفورد دریافت کرده است و سابقه تحقیقاتی در حوزه زیست‌شناسی مولکولی دارد.

وی همچنین در ایجاد ارتباط بین علم و نوآوری، نقش‌آفرین بوده و تلاش می‌کند تا از علم برای تقویت کارآفرینی استفاده کند. تینا سیلیگ در آثار و سخنرانی‌های خود مدل‌هایی مانند «چرخه اختراع» (Invention Cycle) را معرفی کرده است که رابطه میان تخیل، خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی را شرح می‌دهد.

او معتقد است خلاقیت مهارتی قابل آموزش است که می‌تواند به افراد کمک کند ایده‌های خود را از مرحله تخیل به عمل برسانند.

سایر کتب

از آثار تینا سیلیگ می‌توان به این عناوین اشاره داشت.

• What I Wish I Knew When I Was 20 (ای کاش وقتی بیست‌ساله بودم می‌دانستم) [کتاب حاضر]، انتشارات HarperOne، ۲۰۰۹؛
• inGenius: A Crash Course on Creativity (دروه فشرده خلاقیت)، انتشارات HarperOne، ۲۰۱۲؛
• Insight Out: Get Ideas Out of Your Head and Into the World (از درون به بیرون: ایده‌های خود را عملی کنید)، انتشارات HarperOne، ۲۰۱۵.